بوى گل ارغوان

م.عاطف راد
atefrad@atefrad.org

- اون بچه كه رفته بالاي درخت كيه؟...تويي؟
- آره.
- چه با مزه! چند سالت بوده؟
- سه چهار سالم بوده...
- حالا چرا رفتي بالاي درخت ارغوان؟
- چون هميشه دوست داشتم از جاهاي سخت بالا بروم... از جاهايي كه بقيه نمي توانند بالا برند...
- هنوزش هم همينطوري.مگه نه؟
با تعجب نگاهش كردم.با نگاهي سرزنش بار و رنجيده:
- با اين پاهاي عليل!؟ با اين صندلي چرخدار!؟...مسخره ام مي كني؟
با حالتي پوزش طلبانه گفت:
- نه.منظورم اين نبود...ببخشيد اگر بد جور گفتم. منظورم اين بود كه هنوز هم عاشق دست و پنجه نرم كردن با مشكلاتي، هنوز هم حس ممكن كردن غير ممكن ها درتو خيلي قوي است.... حتي با همين پاهاي ناقص...
- اون كه بله. اصلا معني زندگي همين است.
- سيزده به در بوده؟
- نه. يك روز تعطيل توي فروردين بوده.
- معلوم است... درخت ارغوان پر گل است.
- و من براي رسيدن به همين گل ها كه رنگ افسونگرش ديوانه ام كرده بود از درخت كشيدم بالا. مي خواستم برسم به آن گل ها.مي خواستم بويشان كنم. ببينم چه بويي دارند، چرا اين قدر خوش رنگند...
- خوب مي گفتي كه يكي از همين آدم هايي كه توي عكسند، يك شاخه از گلش را بچينند بدهند دستت.
- نه.آن جوري كيف نداشت.كيفش به اين بود كه خودم با سعي خودم به آن گل ها برسم و آن ها را همانطور كه روي درختند بو كنم.
- چه جالب! و همان جا بود كه از درخت افتادي پايين؟
- آره.. بعد از اين كه چند تا عكس يادگاري گرفتيم.
- شدي سوژه ي عكس؟
- آره. عكاس باشيمان كه مرا بالاي درخت ديد، به صرافت افتاد كه چند تا عكس يادگاري بگيرد . و اين يكي از آن عكس هاست.
- كي بود عكاس باشيتان؟
- مادرم.... يك عكس هم درست در لحظه ي كله معلق شدنم انداخت...درست وقتي كه بين زمين و هوا بودم...بعد از اين كه پاي من بعد از سه تا عمل جراحي سياه شد و به اين روز افتادم، مامانم از شدت ناراحتي آن عكس را ريز ريز كرد ريخت دور.
- حتما الان ازهر چه گل و درخت ارغوان است متنفري؟
- نه.بر عكس بيشتر از هميشه عاشقشم و آرزويم اين است كه يك بار ديگر ازش بروم بالا...
- با اين پاهاي عليل!؟
- با همين پاهاي عليل....يك روزي دوباره ازش بالا خواهم رفت .خواهي ديد...
- يك وقت اين كار را نكني ها. ممكن است به قيمت جانت تمام شود...
- برايم مهم نيست.مهم اين است كه فقط يك بار ديگر اين گل افسونگر را روي شاخه، آن بالا بالا بو كنم.
- آخر گل ارغوان كه بو ندارد!
- برو از شاخه اش بالا، آن بالا بويش كن تا ببيني بو دارد يا نه!

http://ashyanesheroadab.persianblog.com
 
یکی از محصولات بی نظیر رسالت سی دی مجموعه سی هزار ایبوک فارسی می باشد که شما را یکعمر از خرید کتاب در هر زمینه ای که تصورش را بکنید بی نیاز خواهد کرد در صورت تمایل نگاهی به لیست کتابها بیندازید

30353< 1


 

 

انتشار داستان‌هاي اين بخش از سايت سخن در ساير رسانه‌ها  بدون كسب اجازه‌ از نويسنده‌ي داستان ممنوع است، مگر به صورت لينك به  اين صفحه براي سايتهاي اينترنتي